محمد

محمد

کاملا شخصی و بی محتوا !!!
محمد

محمد

کاملا شخصی و بی محتوا !!!

این روزا ساعت کاریم شده ۸ صبح تا ۲ بامداد !!!

تا نفس هست زندگی باید

اگرچه فشار زیادی چه از نظر فکری و چه از نظر جسمی رو هست اما خدا رو شکر همه چی روبراست .

آروم آروم حال و هوای عید و بهار به مشام میرسه . همه در تکاپوی خرید و نو نوار کردن وسایل خونه هان . این یه ماه قبل عید رو خیلی دوست دارم . یادم میاد زمانی یه بچه دبستانی بودم هر روز پای تخته سیاه کلاس تعداد روزایی که به عید مونده بود مینوشتم . تو مدرسه از بچه هایی که خونه واده هاشون استطاعت مالی نداشتن ثبت نام میکردن تا شب عید از طرف بنیاد فرح دیبا بهشون کت و شلوار و کفش بدن . روزنامه دیواری بهار به مسابقه گذاشته میشد و هرکی جالب تر تمیزتر کارشو  ارایه میداد از طرف مدرسه بهش یک دست لباس پیشاهنگی کادو میدادن . بگذریم که از بس بچه بی حوصله ای بودم حتی یه دفعه هم تو این مسابقه برنده نشدم . وقتی سال تحویل میشد اول یه ماچ آبدار از لپ گلی مادر بزرگ که با ما زندگی میکرد ، میکردم و یه اسکناس شق و رق عیدی میگرفت . ((من از اسکناس ۲۰ ریالی یادمه ))

اوج تکاپوی سال جدید از چهار شنبه سوری به بعده که تو خیابونا جای سوزن انداختن نیست . اما واقعا زیباست .

به محض اینکه سال تحویل میشه دیگه اون حال و هوا از بین میره و دوباره همه چی از نو تکرار میشه .

شما واسه عید چیکار دارید میکنید ؟

من رنگ خونه رو که پارسال انجام شده بود و از نوع بلکا بود ( پوشش سلولوزی )یه قسمت ههایی شو عوض کردم و نارنجی کردم . اما هنوز لباس نخریدم . قصد دارم هفته آینده خریدمو تموم کنم که به شلوغی عید نخورم .

شما هم زود تر شروع کنید تا به شلوغی نخورید . موفق باشید و چیزای خوب خوب و خوشگل خوشگل واسه خودتون بخرید .

روز پنج شنبه واسه ساختمونمون یه آگهی استخدام سرایدار داده بودیم . بگذریم از اینکه شاید 1500 تا تلفن  و به اون  سه خطی که داده بودیم ، شد .

 از ساعت 4 بعدازظهر جلوی در ورودی ساختمان غوغایی بود . شاید نزدیک به 70 یا 80 نفر آدم که تازه گلچین شده بودند و آدرس گرفته بودند و بیشتر شون با خانوم و بچه هاشون اومده بودند ،  جلوی در منتظر شروع شدن مصاحبه بودن . ولی بخدا ما فقط یه نفر میخواستیم !

 شروع  کردیم . اول اونایی که با خونواده اومده بودن رو صحبت کردیم . انواع و اقسام آدمهای ضعیف و فقیر که ..... چی بگم !

 

خدایا اگه عدالت تو اینه که عده ای حاضر باشن واسه نون و جا  خودشونو جلوی من و امثال من خورد کنند و برای تحریک عواطف از زن و بچه هاشون هم مایه بذارن ، عین ظلمه!  عین ظلمه !

مگه نمیگن همه انسانها توشون تعقل وجود داره و میتونن از این نعمت استفاده و امرا معاش کنند . اما خدا ! تو دادن این نعمت هم عدالت رو رعایت نکردی . به بعضیا از این قوه خیلی دادی و به بعضیا کم ! مگه نه اینکه هرچه داریم از تو ست پس چرا اینجوریه ؟

طفلکیا بعضیاشون حتی نمیتونستند حرف بزنن چه برسه به اینکه بخوان نیازشونو دقیق مطرح کنند .

تو همین بقل گوشمون کلی آدم نیازمند وجود داره اون وقت میلیونها دلار خرج حماس و فتح میکنن که بزنن تو سرو کله همدیگه !

من که هیچ جوابی پیدا نکردم . اما در عجبم که چرا اینطوریه . اگه این وضعیت بخاطر اینه که انسانها واسه زندگیشون انگیزه داشته باشند و بیشتر تلاش کنند و اگه همه مثل هم باشن اون وقت دیگه کسی از جاش تکون نمیخوره ، قبول .  اما همه چی شدت وضعف داره . آیا نمیشد شما که خدا هستی و همه چی بلدی تدبیر دیگه ای میکردی که ضعف و فقر دیگران حداقل باعث آزار دیگران نشه .

اینو واسه این میگم که آخه همه میگن شما هرچی که داری از خدا داری اما آخه مگه خدا راضیه که مثلا من تو فقر و فلاکت زندگی کنم و شرمنده خودمو اطرافیان باشم و  بقیه اینقدر بخورن که از حلق شون بیرون بزنه ؟

 

در مجموع خدایا باز هم شکرت !!!!

 

یه کتاب شعر هدیه گرفتم به نام : سکوت سرشار از ناگفته هاست   اثر مارگوت بیکل با ترجمه احمد شاملو.

یه قسمتی از اون :

 

برای تو و خویش

چشمانی آرزو می کنم

که چراغها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند

گوشی

که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود

برای تو و خویش ، روحی

که این همه را در خود  گیرد و بپذیرد

وزبانی

که در صداقت خود مارا از خاموشی خویش بیرون کشد و بگذرد

از آن چیزها که در بندمان کشیده است سخن بگوییم .

بنظر شما سکوت در مقابل تندی های اطرافیان کار درستی هست ؟ اگر هست چرا و اگر نیست چرا ؟

خودم بگم :

 

اگه اعتراضی به نحوه بیان موضوعی که به ما مربوط میشه داشته باشیم دو حالت داره :

1-     یا طرف بشدت با شما مقابله میکنه وسعی میکنه به شما تفهیم کنه که شما سخت در اشتباهید و موضوع به اون شکلی که شما تصور میکنید نیست .

2-     یا بندرت و به ندرت می پذیره و از شما بخاطر اظهار نظر یا عملی که انجام داده عذرخواهی میکنه .

 

در هر دوصورت فرقی نمیکنه چون زخمی که به شما وارد اومده با هر دو شکل التیام پیدا نمی کنه .

 زمان هست که اینجا بکمک میاد و مسائل رو با گذشت خود به فراموشی می سپاره و تسهیل میکنه .

 

اینم بگم ( اگرچه ربطی نداره ):

بنظر من همیشه باید انتظار عملکرد نابجا و بدور از دوستی و آشنایی از افراد داشت چرا که هر انسانی با گذشت زمان تغییر میکنه و این تغییر به دلیل تجربیاتی هست که در گذر عمر بدست میاره . بنابر این اعتماد 100% به افراد کار درستی نیست .

 

انتظارات بی جا و بی تفکر از آدما چقدر کار بدی یه اما متاسفانه و متاسفانه بسیار از مواقع فراموش میکنیم که در چه جایی قرار داریم .